Tintinesque


صفحه اصلي

آرشيو

فرستادن نظرات
 

Monday, May 17, 2004

اینو قبلا دیده بودم ولی تیسا هم دوباره فرستاده بود. ظاهرا همه چی توسط/به درخواست مولینسار سانسور شده (کپی رایت و این چیزا) ... نمیدونم واقعی هست یا نه.
این یکی هم (فرستاده ی تیسا) یه سی دی رام که ظاهرا برای کسایی هست که دیسلکسیا دارند.

اینم یه سایت که یه سری آیکان و کاغذ دیواری و اسکین تن تن داره (البته همه اش خیلی ضایع و جواد ... پاپ آپ هم زیاد داره).

این آقا هم به افتخار تولد دخترش دو تا نقاشی از روی جلد های تن تن برداشته و با حضور دخترش کشیده (یه جورایی با مزه ست)

5:20 PM || ||

Sunday, May 02, 2004

دیشب جای همه خالی رفتم فیلم مستند "تن تن و من" تو فستیوال فیلم های مستند تورنتو. با تشکر از سام که بهم گفت این فیلمه رو اگه نه من حواسم نبود. به هرحال. فیلم خیلی جالبی بود. البته اطلاعات خیلی جدیدی نداشت. راستش رو بخواین تفریبا همه اش برپایه ی مصاحبه های Numa Sadoul با هرژه که تنها مصاحبه ی درست و حسابی ای هست که هرژه با هیچ خبرنگاری انجام داده ساخته شده بود. چون تقریبا تنها مرجع اساسی همه ی کتابهایی که راجع به هرژه نوشته شده همون مصاحبه ها هستند و من قبلا کتاب ها رو خونده بودم برای همین اطلاعات جدیدی نبود ... ولی همینکه صدای هرژه رو بشنوه آدم و یا قیافه اش رو و حالاتش رو تو فیلم ببینه یک دنیا ارزش داره. جالبه که کارگردان فیلم (Anders Oestergaard ) که خودشم در ضمن دیشب اونجا بود، تمام نوارها و فیلم های اون مصاحبه ها رو گیر آورده بود و بیشتر فیلم رو اونها تشکیل میداد.

از نکات جالب فیلم برای من اولیش شخصیت هرژه بود. من قبلا از روی چیزهایی که درباره اش خونده بودم - که مثلا با هیچکی مصاحبه نمیکرد یا اینکه افسرده بود خیلی - فکر میکردم که آدم خشک و بد اخلاقی باشه، مخصوصا چون خونده بودم که مثلا از کارکن های استودیوش مثل سگ کار میکشید. ولی توی مصاحبه ها و فیلم ها بینهایت آدم خونگرم و دوست داشتنی ای به نظر میرسید. لبخندی که همیشه روی لباش بود واقعا زیبا بود و من که کاملا مجذوب شخصیت اش شدم و خیلی بیشتر از قبل دوستش دارم و براش احترام قایل هستم. در ضمن خیلی آدم متواضعی بود و مثلا تو مصاحبه های تلویزیونی معدودی که انجام داد وقتی ازش تعریف میکردند همه اش خجالت میکشید. خلاصه واقعا که آدم شاهکاری بود. متاسفانه بیماری های جسمی و روحی زیادی داشت که واقعا مایه ی تاسف هستش.

یه نکته ی دیگه این بود که با مایکل فار و هری تامپسون که تن تن شناس های انگلیسی هستند و تنها کتابهای انگلیسی راجع به تن تن و هرژه رو نوشتن هم مصاحبه کرده بود و دیدن قیافه شون برام جالب بود. مایکل فار سن دار بود ولی هری تامسون خیلی جوون و باحال بود. خوشم اومد ازش.

دست آخر اینکه شاهکار ترین قسمت های فیلم یه سری انیمیشن بود که توضیحش خیلی سخته .یه سری از صحنه های داستانها رو برداشته بودند (مثلا این فریم از تن تن در تبت (



و بدون اینکه در خود نقاشی کوچکترین دستکاری ای بکنه سه بعدی اش کرده بود. نه سه بعدی واقعی بلکه سه بعدی مجازی. یعنی فرض کنید که این یک تصویر رو بر اساس فاصله از زاویه ی دید لایه لایه کنند و هر لایه رو یک ورق تلق بکشند و اون وقت همه ی تلق ها رو بگذارند روی هم. یه همچین چیزی. و اونوقت دوربین میرفت توی تصویر انگار که داره از بقل هواپیما رد میشه. یک چیز بینظیری بود و مطمعنا با کامپیوتر کرده بودن و حتما هم خیلی روش کار کرده بودند چون که تو کل فیلم فقط تعداد معدودی از این صحنه ها بود. ولی اگه یه کتاب کامل تن تن رو بردارند و اینطوری کنند چی میشه.

نکته ی آخر دیدار هرژه با چانگ بود (دیدار دومشون که بعد از 42 سال بی خبری از همدیگه انجام شد). خونده بودم که این دیدار پوشش خبری زیادی داشت ولی نمیدونستم به این حد. خیلی ضایع بود. وقتی چانگ از هواپیما اومد ده ها دوربین و خبرنگار دور و ورش بودند انگار مثلا ملکه الیزابت اومده و هرژه تو فرودگاه منتظرش بود. وقتی چانگ اومد و هرژه بقلش کرد هم همونطور دور و برشون رو خبرنگارهای محاصره کرده بودند. خوشحالی هرژه که هی چانگ رو بقل میکرد خیلی تکون دهنده بود ولی چانگ به ظاهر که به اندازه ی هرژه هیجان زده نبود. شاید از دیدن اون همه خبرنگار شوکه شده بود. خلاصه تمام مدت جلوی دوربین بودند و نمیدونم که آیا اصلا این دو تا هیچ وقت تونستند تنهایی و سر فرصت بشینن با هم حرف بزنند یا نه.

واقعا خاک بر سر این media و خبرنگارها که همه چی رو به یه بازی سطحی تبدیل میکنند.

اوه راستی در ضمن یه چیز دیگه ای که من خیلی خوشم اومد راجع به هرژه اعتقاد شدیدش به وفادار بودن و صداقت بود. اصولا اینا همیشه برای من خیلی مهم بودن و اینکه دیدم یه آدمی که خیلی براش احترام قایل هستم هم همین ارزش ها براش مهم هستند برام خیلی شیرین بود. البته بماند که زنش رو ول کرد و رفت با یکی از همکاراش ازدواج کرد!! دیگه هیچکی نمیتونه بدون نقص باشه لابد! البته خوب کرد چون زن اولش به نظر خیلی معمولی میومد ... خوشگل هم نبود! هه هه

عکس از این سایته که قبلا بهش لینک داده بودم

11:01 PM || ||

This page is powered by Blogger. Isn't yours?