Friday, January 30, 2004
روزنامه ی همشهری چند وقت پیش دو تا مقاله ی طولانی درباره ی تن تن داشت که من تازه دیدم. اولیش خیلی کامله (با اینکه تمام اطلاعاتشو صد دفعه به انگلیسی در جاهای مختلف دیدم و خوندم) و تمام داستانها رو بررسی میکنه
محمد قوچانی هم تو همون قسمت یه مقاله در باره ی تن تن داره و سعی کرده تن تن رو خیلی سیاسی تر از اونی که هست نشون بده. فکر نمیکنم ایشون خیلی درباره ی تن تن اطلاع داشته باشن وگرنه بعید بود "تن تن در تبت " رو "جست و جو در غار هیولا" بنامند ! (خیلی دوست دارم بدونم این اسم رو از کجا آورده اند!!!) خلاصه از مقاله شون خیلی خوشم نیومد...هزار و یک اشتباه دیگه هم داره. علاوه بر اینکه اسم بقیه داستانها هیچ کدومشون اسمهای اصلی فارسی شون نیستند ("سفر کره ماه" به جای "هدف کره ماه" و "گشت و گذار در ماه" به جای "روی ماه قدم گذاشتیم" و ...) وطن تن تن هم به اشتباه مارلین اسپایک نامیده شده و حتی از کاستافیوره و لامپیون به عنوان ساکنان دیگر "منطقه" ی مارلین اسپایک نامیده شده!!! مارلین اسپایک فقط اسم انگلیسی مولینسار، یا همون خانه ی کاپیتان هادوک است و هیچ ربطی به هیچ "منطقه" ای نداره ... جان مادرتون یه ریزه تحقیق کنین قبل از اینکه این همه اطلاعت غلط به خورد مردم بدین.... یا حداقل وقتی به روشنی کمترین اطلاعاتی هم درباره ی تن تن ندارین خودتونو اینطوری ضایع نکنید... ولی این قسمتش جالب بود :
حالا جالب اینجاست که همه ی عالم میدونند که خیلی ها هرژه رو به همکاری با نازی ها و ضد یهودی بودن متهم کرده اند ... چی بگه آدم به خدا؟ ( این یکی البته جفنگیات کیهانه و به مطالب و اشارات اکثرا نادرست آقای قوچانی ربطی نداره) هر چی بیشتر میخونمش بیشتر حرصم میگیره ... یه جا دیگه نوشته چند وقت پیش وسط یه برنامه ی سیاسی که از تلویزیون های لس آنجلسی پخش میشد یه نفر پوستر "تن تن در تهران" رو وسط برنامه براشون فکس کرده و بعد از طرح این سوال که چرا فردی که این پوستر رو درست کرده اونو برای یک شوی سیاسی فکس کرده ... و از تلویزیون مخالف جمهوری اسلامی پخش کرده، نتیجه گیری میکنه که اپوزیسیون به تن تن از پشت عینک سیاسی مینگرد!!!!!!!!!! عزیز من، اون پوستر رو زرتشت سلطانی، گرافیست و انیماتور، و تن تن باز قهار، مدت ها پیش کشیده و بعد از اینکه Iranian.com اونو بدون اجازه ی خود زرتشت گذاشت آنلاین، مثل نقل و نبات بین همه سریع پخش شد. خلاصه نه هیچ ربطی به سیاست داره و نه به اپوزیسیون ... اون کسی هم که این پوستر رو طراحی کرده اونو به هیچ جا فکس نکرده ... فقط زحمت کشیدن شاهکار زرتشت رو پرینت کردن ... همین ... تو رو خدا بیخودی چیزایی که هیچ ربطی به سیاست ندارن رو انقدر و با قاطعیت قاطی بازی ها و تحلیل های مسخره ی سیاسی تون نکنین. تکمیل: دوباره هر دو تا مقاله رو - اینبار با دقت بیشتر و سر فرصت - خوندم. مقاله ی اول که واقعا یکی از بهترین مقاله هاییست که در سالهای اخیر تو روزنامه ها درباره ی تن تن نوشته شده ... تمام اطلاعات دقیق و جامع هستند و محسن آزرم معلومه - حتی اگه تن تن باز هم نباشه - حسابی و دقیق تحقیق کرده. مقاله ی قوچانی هم همونطور که گفتم اشتباه های خیلی خیلی زیادی داره. شک ندارم که ایشون یا تن تن ها رو هیچوقت نخوندند، یا اینکه فقط ترجمه های جدید اون رو خوندند و به جز اون هیچ اطلاعات دیگه ای از تن تن ندارند (اگه نه حد اقل اسم های درست فارسی داستانها رو بلد بودند). بنابراین واقعا نمیدونم چطور با توجه به اطلاعات کمشون تصمیم گرفتند راجع به تن تن مقاله ای به این طولانی ای بنویسند. حرفشون هم اینه که تن تن یک شخصیت سیاسی است و نشانگر استعمار و تبعیض اروپایی هاست. با اینکه داستانهای اول تن تن (شوروی و کنگو و حتی آمریکا) تا حد زیادی با این فرضیه مطابقت میکنند، چیزی که ایشون نمیدانند این است که اون داستانها رو هرژه وقتی خیلی جوان بود نوشته و اصلا فرد سیاسی ای نبود و بیشتر داستان توسط سردبیر شدیدا ضد کمونیستی و کاتولیک روزنامه بهش دیکته میشد. خود هرژه هم این رو اعتراف کرده و حتی از نگاه بعضا تبعیضانه اش تو اون داستانها خجالت زده هست. ولی تو بقیه ی داستانها و با بالا رفتن سن هرژه، اون هیچوقت همچین دیدگاه هایی رو تو داستانهاش نداره و اگر هم چیزی هست، اون حس افتخاراروپایی و ناسیونالیستی هست و نه استعمارگرانه ... که حق مسلم هرژه بوده. به هر حال این نظر منه. 2:46 PM || ||
ببخشید چند روز نرسیدم به اینجا برسم! به هر حال ... نمیدونم اینو قبلا پست کردم یا نه. از ایمیل های تیسا بود. یه وبسایته در باره ی تن تن در استرالیا که دیدنش جالبه ...
این یکی رو هم باز تیسا فرستاده بود. دو تا آدم خیلی خیلی با نمک سعی کردن یه سری از صحنه های کتابای تن تن رو بازسازی کنند... خیلی بامزه است. حتما ببینینش. عکس از همون سایت است. اوه در ضمن. تو اون وبسایت تن تن در استرالیا میتونین دو تا بازی کامپیوتر تن تن رو داونلود کنید (تن تن در تبت و معبد خورشید) ... طبیعتا هر دو تا رو قبلا بازی کرده بودم ... با توجه به اینکه قدیمی هستند ولی نسبتا خوب درست کردند ... مخصوصا خوب تونستند شخصیت ها رو مثل قیافه شون تو کتابا در بیارن. خلاصه به داونلودش میارزه. 2:02 PM || ||
Thursday, January 22, 2004
این خبر رو سام هم چند وقت پیش برام ایمیل کرده بود. اسپیلبرگ به طور جدی داره ساخت سه گانه ی تن تن رو دنبال میکنه. طبق سنت اصیل آمریکایی گرفتن شاهکارهای هنری دنیا و ریدن به همه ی آنها !!! هیچ راهی وجود نداره که فیلم تن تن بتونه من (و احتمالا خیلی از طرفدارای واقعی دیگه ی تن تن رو) خوشحال کنه. تصور دیدن تن تن به صورت یک هنرپیشه و انسان واقعی مسخره است.
اگر یک انیمیشن خوب از داستانهای تن تن (و بدون حذف کردن یا اضافه کردن هیچ چیز از داستانهای اصلی) بسازند میتونه خوب از آب در بیاد، ولی فیلم، هرگز. خاک بر سر انستیتوی هرژه و مولینسار که حقوق ساخت فیلم تن تن رو فروختند ... 5:16 PM || ||
با تشکر خیلی زیاد از امیر که اینو به نظرم رسوند. چند روز پیش یه مطلب تو روزنامه ی شرق درباره ی تولد تن تن نوشته شده بود. مطلب خوبیه و معلومه که خوب راجع بهش تحقیق شده. از وبلاگا و وبسایتای درباره تن تن اسم برده شده ولی ازاین وبلاگ مستقیما نه! البته آخرش یه نقل قول از اینجا شده و کلمات قصار بنده رو اونجا نوشتن و خلاصه کلی ما رو آدم حساب کردن دیگه!!!
به هر حال ... الان کلی مریض هستم و بهتره بدوم برم دکتر بعدا مفصل تر مینویسم. در ضمن از علی هم که اینو برام ایمیل کرد ممنون. 10:38 AM || ||
Saturday, January 17, 2004
همونطور که قبلا هم گفته بودم هرژه از مشکلات روحی زیادی رنج میبرد. مخصوصا وقتی که فشار کار زیاد میشد هرژه واقعا در عذاب بود. جالبه که بدونید به خاطر همین مشکلات، وقتی در مجله ی تن تن کار میکرد، دو بار بدون اطلاع دادن به مجله و وسط کار مجله رو ترک کرد و غیبش زد!!! و غیبتش هم مدت های طولانی (ماه ها ... و حتی دفعه دوم بیشتر از یک سال!) طول میکشید. انقدر از کار و تن تن زده میشد که ول میکرد و میرفت. دفعه دوم با یکی از دوستان صمیمیش رفته بود مسافرت و به اصطلاح کمپینگ.
اولین بار وسط "سرزمین طلای سیاه" این کاررو کرد و دومین بار وسط "هدف کره ی ماه". جالب اینجاست که مجله ی تن تن هم که نمیدونست جواب خواننده ها رو چی بده تو خود مجله مینوشت که "هرژه گم شده" !!!! دفعه ی دوم خود هرژه بعد از چند ماه نامه ای برای مجله فرستاد (که تو خود مجله هم چاپ شد) و در آن خستگی ناشی از کار زیاد رو دلیلی برای غیبت خود ذکر کده بود و یه نقاشی هم از خودش، کاملا خسته و ولو شده روی یک مبل، فرستاده بود ... (سعی میکنم اسکن کنم و اینجا بذارم). برگشتنش هم به همین اندازه جالب بود. موقع "طلای سیاه" وقتی برگشت یه نقاشی کشیده بودن که دوپون ها دارند با دستبند هرژه رو برمیگردونند به میز کار و تن تن و همه ی شخصیت ها هم اونجا هستند و هر کدوم یه تیکه ای میندازند! 4:08 PM || ||
من تا همین چند وقت پیش فکر میکردم که یه سری از تن تن ها رو یونیورسال هیچوقت چاپ نکرده. یعنی فکر میکردم یه سری رو یونیورسال زده و یه سری رو ونوس و اونایی رو که ونوس چاپ کرده یونیورسال نکرده. دلیلش هم اینه که یه سری از تن تن ها رو هیچوقت یونیورسالشو ندیدم و هر جا دیدم همون نسخه ی نسبتا بد ونوس بوده. ولی فهمیدم که اشتباه کردم و یونیورسال همه رو چاپ کرده فقط ظاهرا یه سریش رو در تیراژ کمتر. خلاصه سخت شد موضوع. چون میدونم تن تن های خودم تو ایران که سالهاست ندیدمشون و معلوم نیست تو کدوم جعبه تو کدوم انبار هستند، همه شون یونیورسال نیستند. حالا باید بفهمم کدوماشون نیستند و بیافتم دنبال یونیورسالشون !! پروژه ی آینده!
12:04 PM || ||
Wednesday, January 14, 2004
یه آدم خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی مهربونی به نام خاطره برام اون صفحه ی بامزه ی ستاره ی اسرار آمیز رو که تو مطلب قبلی راجع بهش نوشته بودم برام اسکن کرده و فرستاده.
سوتی من هم معلوم شد البته ... "امشب شب مهتاب است" رو نمیخونه ... میخونه "امشب چه شبی است ... شب مراد است ..." که بازم با مزست (هه هه تصور کنین تن تن مبارک باد بخونه !!) به هر حال ... بینهایت متشکر از خاطره. رو عکسا کلیک کنید تا بزرگشو ببینید. در ضمن یه خواهش از همه کسایی که تن تن های اصلی، چاپ یونیورسال رو دارند. تو رو خدا از تن تن هاتون خوب مواظبت کنید !! بیخود به این و اون قرض ندین که داغونشون کنند ... نمیدونید اینا چقدر ارزش دارند ... و ارزششون هم روز به روز بیشتر میشه ... الان یه سری کامل و تمیز تن تن های یونیورسال از لحاظ قیمت هم خیلی ارزش داره! 5:32 PM || ||
Tuesday, January 13, 2004
"ستاره اسرار آمیز" يکی از عجيب ترين داستانای تن تنه (به نظر من).
فکر کنم هرژه مست بوده وقتی این داستانو نوشته. ولی يکی از داستانهای مورد علاقه ی من هم هست. با اينکه هيچکس اون رو جزو تن تن های بهتر انتخاب نميکنه و از خيلی لحاظ جزو تن تن های ضعيف هست، من بازم خوشم مياد ازش. يه دلیلی هم که خيلی ازش خوشم مياد، ترجمه ی فارسیش است. اونجایی که تن تن تو اون شهاب سنگ کذايی مورد حمله ی جک و جونور های عجيب غريب قرار ميگيره و نزدیکه بميره ولی کشتی رو از دور ميبينه و ميفهمه نجات پيدا خواهد کرد. بعد از خوشحالی شروع ميکنه به رقصيدن و ميخونه : "امشب شب مهتابه .. حبیبم رو ميخوام ... مست است و بيدارش کنيد ....." اين به نظر من يکی از به ياد ماندنی ترين و شاهکار ترين ترجمه هاست. تصور تن تن در حال قر دادن و خواندن اين شعر بینهايت خنده داره. هر دفعه به اون تيکه اش ميرسم ... حتی وقتی انگلیسیشو ميخونم، ياد اون نسخه ی فارسی ميافتم و کلی ميخندم. متاسفانه تن تن های فارسيم اينجا نيست. اگه کسی دم دست داره و اسکنر هم داره اون چند تا فريم رو اگه برام اسکن کنه خيلی ثواب ميکنه. اولين چیزی که تابستون تو چاپ جديد تن تن چک کردم همين بود. و صد البته که مترجم های بی شعور جدید اون تيکه رو یه جور دیگه (و خیلی لوس) ترجمه کردند. یکی از به یاد ماندنی ترين صحنه ها رو تبدیل کردن به يه صحنه ی لوس و معمولی که هیچکی نه میخنده نه یادش میمونه. واقعا که ترجمه چقدر مهمه و چقدر ما خوش شانس هستیم که با ترجمه ی شاهکار مترجم های با سواد و با ذوق يونيورسال با تن تن آشنا شديم. متاسفانه از اینجا و از راه دور غیر ممکنه که برم دنبالش و در مورد انتشارات یونیورسال، اینکه هنوز هست یا نه، و مترجم هاش تحقیق کنم. خیلی دوست دارم خاطرات و نظرات مترجم ها و کسایی که اونجا کار میکردن رو بدونم. اگه کسی هیچ اطلاعی داره یا میتونه کمک کنه لطفا کامنت بذاره یا ایمیل بزنه. راستی که نکته دیگه درباره این داستان که الان یادم اومد این بود که تو نسخه ی اصلی، گروه اکتشافی اروپا (که تن تن تو اون هست) با گروه اکتشافی آمريکا بر سر رسیدن به اون شهابسنگ مسابقه دارن. آمريکايی ها در واقع "آدم بد" ها هستند و کارهای کثیف و ناجوانمردانه ای هم میکنند و آخرشم مغلوب میشن. حتی کشتی شون هم پرچم آمریکا رو داره. ولی تو نسخه ای که امروز همه جا میفروشن ...حتی شاید نسخه ی اصلی فارسیش هم دیگه اون گروه آمريکایی نیست و حتی پرچم آمریکا رو هم برداشتن. و یه پرچم الکی مال کشور تخیلی "Sao Rico" رو گذاشتن. در ضمن هرژه به خاطر این داستان متهم به ضد یهودی بودن هم شد. شخصیت منفی داستان در نسخه ی اصلی سرمایه داری به اسم یهودی Blumenstein بود. ولی بعدا هرژه اسم اونو به Bohlwinkel تغییر داد و البته همه ی اتهامات رو هم تکذیب کرد. بامزه اینجاست که هرژه این اسم جدید رو از روی یه شیرینی فروشی تو بلژیک برداشته بود و نمیدونست که این اسم هم یک اسم یهودی هستش!!!!! بعدا فهمید ولی دیگه عوضش نکرد! واقعا که یه سری هم فقط منتظرن یه چیز کوچیک ببینن و الکی گیر بدن عکس از "تن تن در ایران" 12:52 AM || ||
Sunday, January 11, 2004
نیما یه مطلب قشنگ درباره تن تن داره که تازه دیدمش و شرح حال بچگی خیلی از ماهاست.
جادوی تن تن در اینه که از بچگی تو رو جذب میکنه و تا آخر عمر ولت نمیکنه. دلیلش هم اینه که برخلاف خیلی های دیگه، هرژه "بچه" ها رو "بچه" حساب نمیکنه و برای شعورشون احترام قایله. میتونست خیلی راحت بدون تحقیق داستانهای تخیلی بنویسه ولی در عوض به طرز وسواس آمیزی سعی داشت که همه چیز بعد از تحقیق فراوان و کاملا دقیق و واقعی باشه. بچه ها (و ماها وقتی بچه بودیم) اینو خوب درک میکنن و براش ارزش قایل هستند و حتی احساس بزرگی میکنند. بزرگ ها هم یاد بچگی شون میافتند و در عین حال با هر بار خوندن تن تن نکته های جدیدی که قبلا نمیفهمیدن رو پیدا میکنند. عجب شاهکاری است تن تن و عجب نابغه ای بود هرژه ... روانش شاد. 7:16 PM || ||
Friday, January 09, 2004
2:57 PM || ||
خبر بی بی سی درباره تولد 75 سالگی تن تن (مرسی از کتبالو و بانوی نیمه شب).
در ضمن من اون شماره ی فیگارو رو میخوام. بیشوخی ... اگه کسی فرانسه هست و اونو داره و نمیخوادش یا میتونه بگیره لطفا برام ایمیل بزنه. همون خبر از سی ان ان . این هم یه مطلب تو بی بی سی انگلیسی. در ضمن من اون سکه ی 10 یورو ای رو هم میخوام!!!! 2:43 PM || ||
Thursday, January 08, 2004
تیسا خبر داده که انتشارات کسترمن تصمیم گرفته "تن تن و آلفا آرت" رو به صورت همه ی تن تن های دیگه چاپ کنه. ظاهرا گفتن که مدارک جدیدی پیدا کردند که پایان داستان رو اونطوری که هرژه در نظر داشته فهمیدن.
من که شدیدا شک دارم و نامطمعن هستم. چطور ممکنه این مدارک رو بعد از این همه سال الان پیدا کرده باشن؟ تازه بارها و بارها خوندم که خود هرژه هم نمیدونست چطوری میخواد داستان رو تموم کنه. به هر حال امیدوارم که واقعی باشه نه فقط یه حقه برای پول در آوردن. تکمیل: خوب اونطور که فهمیدم قرار نیست که داستان رو دوباره بکشند، فقط قراره اون رو در همون اندازه و فرمت بقیه ی تن تن ها چاپ بکنند. این کتاب قبلا به همین شکل ناتمام چاپ شده ولی نه توسط انتشارات کسترمن، و با قیمت خیلی گرون تر، حالا کسترمن داره اونو به قیمت بفیه ی تن تن ها میفروشه و اینطوری آدمای بیشتری میتونن بهش دسترسی داشته باشن. خلاصه تن تن دوستان، آسوده بخوابید که آلفا آرت به همون شکل ناتمام باقی مانده. 5:08 PM || ||
از این تاخیر چند هفته ای شدیدا عذر میخوام. رفته بودم ونکوور. الان برگشتم و تن تن های عزیزم رو هم بالاخره آوردم (انگلیسی هاش البته). سال نو همه تون هم مبارک.
یه نگاهی هم به این صفحه که تیسا چند وقت پیش برام فرستاد بندازین. نقاشی استاد هرژه برای یه آگهی. 1:37 AM || ||
|
||