Tintinesque


صفحه اصلي

آرشيو

فرستادن نظرات
 

Wednesday, April 30, 2003

ميدونستين دوپون ها تو شماره اول تن تن اسم نداشتن؟ شماره داشتن، يكى شون بود X-33 و يكى شون هم X-33A !!!! اين البته تو نسخه سياه و سفيدشه كه تو اون روزنامه چاپ ميشد ... اولين حضورشون هم تو سيگارهاى فرعون، يعنى چهارمين داستان تن تن بوده و از اون به بعد تقريبا تو همه داستان ها يه نقشى داشتن (به جز تبت و پرواز شماره 714 (

9:22 PM || ||


حوصله هيچكارى رو ندارم.
امروز يه ساعت تن تن خيلى خيلى توپ ديدم كه بدجورى چشممو گرفته ... ولى خيلى گرونه

9:10 PM || ||

Tuesday, April 29, 2003

خورشيد خانوم چرا سفيد شده؟

12:14 PM || ||


راستشو بخواين هيچوقت از اين بازى هاى ژاپنى يا كارتون هاشون با اون نقاشى هاى عجق وجقشون خوشم نميومد ... ولى اين بازى Final Fantasy واقعا شاهكاره ... يعنى يكى دو هفته است كه تو كفش هستم ... بازيش رو هم ندارم ولى گرافيكاشو كه رو اينترنت نگاه ميكنم باور نكردنيه ... سازنده اش شركت Squaresoft هست تو ژاپن كه تا حالا 10 سرى از اين بازى رو ساخته ... تو رو خدا اينو نگاه كنين و بگين زيبا نيست ... شاهكاره واقعا ....
بقيه اش هم اينجاست

3:33 AM || ||


اينو تو اون كتابه نخوندم ... خودم يادم اومد ... يعنى اون تو هم حتما نوشته ولى هنوز به اونجاش نرسيدم. هرژه موقع جنگ جهانى كه آلمانا بلژيك رو گرفتن تو بلژيك موند و تو يه روزنامه اى زير نظر آلمان ها هنوز كار ميكرد ... براى همين هم بعد از جنگ خيلى ها ازش بدشون ميومد و ميگفتند كه خيانت كرده و با نازى ها سازش كرده ... من كه خوشحالم اينكارو كرد ... اگر نه بيخودى زندگيشو ريسك ميكرد و چيزى از تن تن به صورت امروز باقى نميموند ... به جز سه چهار تا داستان سياه و سفيد (بعد از جنگ بود كه هرژه شروع به رنگى كردن داستانها كرد)

3:29 AM || ||

Monday, April 28, 2003

شرمنده اخلاق دانشجويى (!!!) همه كسايى كه اين چند روز اومدن و نتونستم آپديت كنم ... راستش بيشترش خونه نبودم، وقتى هم بودم اصلا دست و دلم نميرفت كه بيام چيزى بنويسم، ولى شروع كردم به خوندن اون كتابى كه گفتم درباره تن تن دارم و چيزاى جالبشو ميام اينجا مينويسم ...
زندگى فعلا خيلى تخميه !!!!!! (شرمنده ... )

5:26 AM || ||

Thursday, April 24, 2003

خوب ... مهندس شدم، حالا چى؟
چرا خوشحال نيستم؟

11:02 PM || ||

Wednesday, April 23, 2003

تيم هاكي مون هم برد و حسابي همه رو روسفيد كرد .. حيف كه انقدر درس داشتم نتونستم بازيشون رو ببينم ... ولي دمشون گرم ... ايشالا امسال ديگه تا آخر راه ميرن...

5:21 PM || ||


الان از جلسه امتحان ميام .... از همه زودتر تموم كردم ... 45 دقيقه مونده بود هنوز ... يه دور دوره كردم ولي ديگه اصلا حوصله نداشتم .. یعنی حوصله داشتم ولی مجبور بودم زود تموم کنم تا بتونم تقلب ها رو به گراناز برسونم. كلا بد نبود و فكر كنم به خير گذشت ... اين دو روز ولي جهنم بود ... 6 روز وقت داشتم براش بخونم ولي همه اش الافي كردم و همه اش موند براي روز آخر ... الان تو computer lab دانشكده هستم ... فكر كنم آخرين باري باشه كه ميام اينجا و تو اين كامپيوتر ها log in ميكنم ... يادش بخير چه شبايي كه اينجا تا صبح رو پروژه هاي مختلف كار نكرديم ... چقدر آدم مىتونه تو يه computer lab خاطره داشته باشه!!! خيلي خنده داره ... فردا آخرين امتحانم رو هم ميدم و بعدش تموم ....

5:20 PM || ||

Monday, April 21, 2003

همه يه لحظه هايى تو زندگى دارن كه بهشون افتخار ميكنن ... مال من لحظه اى كه تو هيلتون ابوظبى كنسرت پيانو داشتم و آخرش مردم موقع تشويق همه برام پاشدن وجيغ مىكشيدن و سوت ميزدن سفير آرژانتين كه جزو تماشاچى ها بود (و خودش موزيسين خوبى هم بود) داد ميزد BRAVO ... يعنى اون لحظه داشتم پرواز ميكردم ... ولى متاسفانه همون يه بار بيشتر تكرار نشد .... نميدونم چرا بعد از نزديك 10 سال پيانو رو گذاشتم كنار ... بيشتر به خاطر اينكه فكر ميكردم پيانيست خوبى نميشم!!! يعنى هميشه انتظار داشتم بهتر باشم ، بدون اينكه خيلى زحمت بكشم ... اميدوارم كه بتونم به زودى دوباره پيانو زدن رو شروع كنم ...

9:19 PM || ||


....3
من ميرم بخوابم ... اميدوارم فردا كه ميام اينجا يكى دو تا كامنت در مورد اون مطلب پايينى ببينم ... چاكس

3:56 AM || ||


. زرتشت عزيز مثينكه داره يه خونه تكونى ميكنه ... بىصبرانه منتظر ديدن وبسايت جديدش هستم ... مطمعنم كه مث هميشه شاهكار خواهد بود. عجب آدم با استعداديه اين زرتشت

12:35 AM || ||

Saturday, April 19, 2003

مثينكه كمپانى lipton تو ژاپن يه promotion تن تن گذاشته و جايزه خرت و پرت هاى تن تن ميده ... خوش به حال ژاپنى ها و زنده باد ليپتون!

3:48 PM || ||


اينم تن تن عزيز تو ژاپن:

3:46 PM || ||


ديگه الافى بسه ...

3:02 PM || ||


...5

3:02 PM || ||


"I can say, and I am responsible for what I am saying, that they have
started to commit suicide under the walls of Baghdad. We
will encourage them to commit more suicides quickly."

1:55 AM || ||


Our initial assessment is that they will all die

- MSS [ex] Iraqi information minister

1:54 AM || ||

Friday, April 18, 2003

تقريبا غير ممكنه كه آدم چند سال تو اين مملكت زندگى كنه و بالاخره از هاكى خوشش نياد. حتى اگه مث من از مخالفان سرسختش بوده باشه. مخصوصا چونكه به جز بسكتبال و بيس بال و فوتبال آمريكايى و گلف ورزش ديگه اى زياد تو تلويزيون نشون نميدن ... و از اونجايى كه آدم بايد بالاخره بايد براى يه ورزشى شوق و هيجان داشته باشه ... هاكى انتخاب ميشه (چون شهر ما ديگه تو NBA تيم بسكتبال نداره خيلى برام هيجان انگيز نيست ، ولى تيم هاكى خوبى تو NHL داريم ). پس اينجاست كه بايد گفت Go Canucks!

10:59 PM || ||


... 6

4:56 AM || ||


وبسايت يكى از ابر جوادها ى موسيقى ايران ... اون "گوشى" رو فكر كنم خودش با ماوس تو MS Paint نوشته!!

.. (البته اينو بگم يكى دو تا آهنگ شاهكار قبل از انقلاب براى اين و اون درست كرده و در اونش حرفى نيست ... ولى با توجه به آشغال هاى پياپى كه بعدش درست كرده و خونده معلومه كه اون يكى دو تا هم اتفاقى بوده ... يا شايد هم دهه هفتاد بوده و زيادى High بوده و فقط وقتى شنگوله ميتونه خوب آهنگ بنويسه! ... خلاصه شرمنده طرفداراش، نظر شخصيمه ... شخص تن تن )

جديد: .واى اينو الان كشف كردم. اينجا رو ببينين: سانيه!!!! بيسواد هم تشريف دارن!!

2:31 AM || ||


... 7

2:16 AM || ||


millions of peaches, peaches for me
millions of peaches, peaches for free

2:16 AM || ||


ميدونستين تو سال 99 پارلمان فرانسه سر اينكه آيا تن تن چپى است يا راستى بحث داشتن؟

12:51 AM || ||

Thursday, April 17, 2003

اگه Brad Pitt و تن تن يكى بودن (چى ميشد!!!)



منبع:
TV Hebdo

7:59 PM || ||


خوب سلام. سنگ سوم لعنتي هم برداشته شد. الان خونه يكي از دوستام هستم و خيلي ديره. واسه امنحان بعدي يه هفته وقت دارم. خدا رو شكر. فردا يه حركت semi قوي تن تني ممكنه داشته باشيم. پس فعلا ... بريم با كاپيتان يه گشتي تو باغ بزنيم يه كم از صداي كاستافيوره در امان باشيم.

4:44 AM || ||

Wednesday, April 16, 2003

اگه عراقى بودم تا حالا از خجالت آب شده بودم رفته بودم تو زمين. با اين وحشى بازىهايى كه عراقى ها دارن در ميارن ديگه براى خودشون هيچ آبرويى باقى نذاشتن.

11:21 AM || ||


...8

10:40 AM || ||


اين اصطلاح ((تن تن باز)) رو خودم يكى دوبار استفاده كردم .. براى كسى كه طرفدار سرسخت تن تنه ... ولى يه جورايى خيلى خوشم نمياد . كلاس تن تن رو مياره پايين، آدم ياد بچه باز، يا خانوم باز، يا كفتر باز ميافته ... كسى پيشنهاد بهترى نداره؟

2:46 AM || ||


يه ويديو از خواننده جديد فيروزه ، من كه خوشم اومد. اصولا كسايى كه آهنگاى جوادى نميخونن به نظر من قابل احترام هستند چون ريسك بزرگى ميكنن و با اينكه ميدونن به احتمال زياد خيلى بين ايرونى ها (به طور عام) محبوب نميشن ولى ميرن سراغ چيزى كه دوست دارن. ويديوش هم با اينكه خيلى ساده است ولى به نظرم خيلى حرفه اى و خوش ساخته. از ويديوهاى عقب مونده كوجى كه 1000000 بار بهتره ... با اون slow motion هاش و Fade in/out هاش و بكگراند هاى دزدى و جوادى كامپيوترى ... آدم وقتى استعداد نداره نداره ديگه ... اگه نه بعد از اين همه ويديو ساختن يه چيزى ياد ميگرفت تا حالا.

2:02 AM || ||


شيوا جان اين ماسك آرامش هم بد سخته ها ...

1:18 AM || ||

Tuesday, April 15, 2003

بعد از سنگ سوم تن تن جون ميگيره ... فعلا كه تن تن بد بخت داره تو مولينسار خر ميزنه ... كاستافيوره بىشعور هم باز خودشو اومده تلپ كرده اينجا و با اون صداى نكره اش نميذاره ما درسمونو بخونيم ... غلط نكنم به كاپيتان نظر داره هى مياد اينجا.

12:58 PM || ||


... سنگ سوم فردا برداشته ميشه

12:57 PM || ||


...9

12:57 PM || ||

Monday, April 14, 2003

... سنگ دوم فردا برداشته ميشه

10:52 AM || ||


... 10

10:52 AM || ||

Sunday, April 13, 2003

اينم از آرشيو كاپيتانه ... مردم از خنده ...
................................................
- بفرماييد شعری که براتون می خونم به چه چيزی اشاره داره‌ : درديست غير مردن کانرا دوا نباشد.
- ...
- ده ثانيه ديگه فرصت داريد.
- ام... ايدز ؟
- خير. سؤال چيز ديگری است. بله، اجاره بفرماييد... بله، از اتاق فرمان اشاره می کنند که می پذيريم. بيست امتياز به شما تعلق می گيره. تشويق بفرماييد.
....................................................

.... بذار ببينم ... آيا شما هم به همون چيزى كه من فكر كردم بامزه است دارين ميخندين يا اينكه من زيادى منحرفم؟

8:52 PM || ||


اين كاپيتان هادوك شاهكاره. از وقتى وبلاگشو ميخونم ولى چيزى درباره تن تن ننوشته بود براى همين كنجكاو شدم ببينم پس چرا اين اسمو انتخاب كرده و رفتم يه خورده آرشيوشو خوندم (يكى نيست بگه احمق برو به جاى اين كارا براى امتحان پايان ترم فردات درس بخون ... به خدا الان ميرم) ... خلاصه اون اولا چيزاى بامزه اى راجع به تن تن مينوشت .. مثل اين ... يادم باشه بعد از امتحانا همه آرشيوشو بخونم.
-------------------------
درررررررررررررررررينگ، درررررررررررررررررينگ، درررررررررررررررررينگ


- الو ؟
- پروفسور تورنسل از کنفرانس بين المللی ماشين دائمی پشت خط هستن.
- الو، خانم...
- سلام هادوک، من تورنسل هستم. چطوری پيرمرد؟ راستش بين دو تا سمينار داشتم رو اينترنت گردش می کردم. شرط می بندم اسم اينترنت به گوشت نخورده. مهم نيست. اختراع تلويزيون رنگی من که يادته، ايده اصلی همونه. بگذريم. داشتم گردش می کردم که به يه صفحه ای بر خوردم به اسم کاپيتان هادوک و نمی دونم چی چی. داری گوش می دی ؟
- تو هنوز نمی فهمی که وقتی اونجا صبحه، اينجا نصفه شبه ؟
- نه مثل شمع نيست. آره می گفتم. يه يارويی شروع کرده با اسم و مشخصات تو رو اينترنت يادداشتهای شخصی می نويسه.
- اون خود منم، کله پوک.
- بالتوک نه، هادوک. يعنی دقيقا اسم خودت. من چند بار چک کردم که مطمئن بشم. ها، دوک.
- خاک بر سرم.
- می دونم شوکه شدی. هر کسی بود تعجب می کرد. به هر صورت می خواستم تو اين قضيه رو بدونی. چون بالاخره طرف داره با اسم تو می نويسه، نه من. يه وقت ديدی برات درد سر ساز شد. شايد هم قصد کلاشی داشته باشه. خلاصه حواستو جمع کن.
- مرده شورتو ببرن.
- اوه، حرفشم نزن. قابلی نداشت. هر کی بود اين کارو می کرد. يعنی می خوام بگم وظيفه ام بود. من بايد برم به سخنرانی بعدی برسم. فعلا خداحافظ.
- ...


8:04 PM || ||


... مث لحظه بيرون اومدن از حموم تو يه تابستون گرم ...

7:48 PM || ||


از آدمايى كه همه اش هم هى ميان غلط هاى بقيه رو بگيرن اصلا خوشم نمياد و خيلى كار بيخوديه ... ولى گاهى موقع ها آدم جلوى خودشو نميتونه بگيره به خدا

5:42 PM || ||


آخ چقدر ضايه است آدم معلم يه زبون خارجى باشه ... وبلاگشم همه اش فارسى بنويسه ... بعد يه بار بياد يه كلمه از اون زبون خارجى يه جا به كار ببره تو وبلاگش و ميون حرفاش و كاملا غلط باشه ... آخ خدا ... آخرشه !

5:40 PM || ||


فردا سنگ اول برداشته ميشه ...

5:18 PM || ||


...11

3:26 AM || ||

Saturday, April 12, 2003

ليست فحش هاى كاپيتان هادوك به انگليسى. خداييش فارسيش چقدر بامزه تر بود.

بابا ديگه دارم همه چى رو رو ميكنم! بسه، بقيه اش براى بعدا ...

3:56 AM || ||


يادتونه نوشته بودم اون اوايل بعد از هر ماجراى تن تن تو بلژيك كلى برنامه راه ميانداختن كه مثلا تن تن از سفر برگشته؟ و كلى مردم ميرفتن استقبالش؟ عكساشو الان پيدا كردم:



اين مثلا تن تنه!












3:52 AM || ||


از يه چيز وبلاگ كه خيلى خوشم مياد اينه كه لازم نيست از لحاظ بصرى (!!) خيلى شاهكار باشه تا مردم خوششون بياد. يعنى ميتونه خيلى خيلى ساده باشه ولى خيلى هم پرطرفدار باشه ... مث خيلى از وبلاگاى ايرونى ... البته اگه خوشگل موشگل هم باشه خوب چه بهتر ... ولى لازم نيست...

3:34 AM || ||


شمارش معكوس آغاز ميشه ... 12

3:16 AM || ||

Friday, April 11, 2003

از Analog, CMOS IC Design متنفرم ... غلط بكنم ديگه تا آخر عمرم برم طرفش.
يه درس Economics هم داريم ما ... كه اينو هم دانشجو هاى برق بايد بردارن هم مكانيك و هم فلزات، كلاسش و معلمش و همه چيزش هم يكيه ... حالا امتحان مال فلزاتى ها دو هقته بعد از بقيه است. من و دو تا از همكلاسى ها هم چون برنامه امتحانى مون مزخرفه و 4 تا پست سر هم داريم رفتيم به استاد اين درس گفتيم بذاره ما با اوم فلزاتى ها امتحان بديم. حالا براى اون يارو هيچ فرقى نميكنه ها ... ولى بىشعور نمىذاره. از اون حرفاى مسخره كه استاد ها مىزنن، ميگه اگه شما رو بذارم همه رو بايد بذارم وگرنه انصاف نيست. بابا جون هيچكى به جز ما كه همچين درخواستى نكرده ... معلومه اونا مشكل ندارن ديگه ... خلاصه خيلى عوضيه، اگه شما معلم هستين توروخدا به شاگرداتون رحم كنين يه ذره.

10:48 PM || ||


يه جورايى دارم براى امتحانام شديدا وقت كم ميارم ... اصلا طبق برنامه پيش نرفته درس خوندنم ... خلاصه اوضاع خيلى خيلى خرابه ...

2:18 PM || ||

Thursday, April 10, 2003

لوچ لوموند ويسكى مورد علاقه كاپيتان هادوك بود. جالب اينجاست كه بدونين اين يه مارك الكى نيست و واقعا همچين ويسكى وجود داره.اينم درباره شون

7:58 PM || ||


به نظر من بامزه ترين صحنه هاى تن تن اون كابوس هايى بود كه خودش و بفيه شخصيت ها گاهى ميديدن!! واقعا بامزه ان. اون يكى رو يادتونه كه كاپيتان هادوك با اين يارو بطرى باز كن ها افتاده به جون يه شيشه ويسكى و ميخواد بازش كنه و چوب پنبه اش كله تن تنه؟
البته راستشو بخواين بچه كه بودم از بيشتر اون صحنه هاى كابوس ميترسيدم! ولى الان به نظرم خيلى بامزن. همونطور كه قبلا گفتم البته خود هرژه هم در يه مرحله اى از زندگيش خيلى كابوس زياد ميديد و خيلى از كابوس هاى تن تن يه جورايى در واقع كابوس هاى خودش بودن.

3:31 AM || ||


لوچ لوموند ... اگه گفتين چى بود؟

3:27 AM || ||


اينو حتما همه ديدن ... من كه تازه كشفش كردم ... interconnect-iranian.com
پره از گروههاى آلترناتيو ايرونى ... جالبه خيلى

3:24 AM || ||


آقا اجاززززززززززه؟

3:22 AM || ||

Wednesday, April 09, 2003

اونايى كه تازه اومدن اگه آرشيو رو چك كنن يه سرى مطلب جالب درباره تن تن اون اولا نوشتم ... فعلا اونا رو بخونين تا امتحانام تموم شه و يه حركت تن تنى قوى داشته باشيم ...
ميخوام اون سورپريزى كه گفتم رو بالاخره رو كنم ... ترجمه Tintin in the Land of the Soviet به فارسى و گذاشتن اون آنلاين براى استفاده ملت تن تن باز ... پس منتظر باشيد (عجب سورپريزى شد!)

2:32 PM || ||


اگه دير حركت كنى، دير هم ميرسى... مث من شاسگول كه الان اينجا نشستم و بايد ده دقيقه ديگه دانشگاه باشم...

2:29 PM || ||

Tuesday, April 08, 2003

چرا نميتونى نصفشو الان بخورى بقيه شو بذارى يه كم دير تر بخورى؟ حتما همه شو همين الان بايد تموم كنى؟ خيار شور!

10:20 PM || ||


خورشيد خانوم هم حسابى شرمنده كرده و به ما لينك داده! البته يه جورايى خودم بهش ايميل كردم و پيشنهاد تبادل لينك دادم - حالا انگار اون پنج شيش تا ويزيتى كه از سايت من بهش ميرسه خيلى براش تاثير ميذاره!
ولى براى من كه تازه شروع كردم تاثير زيادى داره. پس خيلى خيلى ممنون خورشيد خانوم :)

8:54 PM || ||


Hoder gofte bood weblog e englisi benevisin man ham goftam dast be kaar sham. Intori englisi zabaanaan e aziz ham mitoonan az khoondan e in weblog lezzat bebarand

3:19 AM || ||

Monday, April 07, 2003

58 صفحه .... 4 صفحه بيشتر مينوشتم ميشد يه تن تن !

11:11 PM || ||

Sunday, April 06, 2003

تن تن هيج وقت آدم بامزه اى نبود. يه جورايى حتى ميشه گفت اگه به خاطر ماجراجويى اش نبود خيلى هم آدم خسته كننده و Boring اى بود. ولى بازم همه دوستش داريم. شايد چون باهاش بزرگ شديم. دوستاى قديمى اگه هم خيلى باحال نباشن به هر حال دوست قديمى هستن و دوستشون داريم. كاپيتان هادوك ولى از اون طرف خدددداااى نمك بود! Sense of humor توپ. اونه كه هميشه مارو مىخندونه ... بدون اون تن تن ... چطورى بگم؟ ... خيلى فرق ميكرد.

2:47 PM || ||


Daylight Savings Time لعنتى ... يه ساعت از زندگيمو از دست دادم ... اونم تو اين شرايط. خيلى جالبه ها ... قراره ساعت 2 بشه ولى يهو ميشه 3 ! يه ساعت همينطورى الكى ميره رو هوا ... يعنى اگه ميخواستى ساعت 1:59 بخوابى فرقش با اينكه 3:01 بخوابى 2 دقيقه بود!!

6:03 AM || ||


موسيقى كدوم فيلم رو شما از همه بيشتر تاثير گذاشته؟ من ميگم مال Papillon و il postino .

1:47 AM || ||


اى بابا، لعنتى مثينكه درست شد.

1:43 AM || ||


اين كامنت Enetation مثينكه يه بلايى سرش اومده ... سايتشون كار نميكنه و كارى كرده بود كه اصلا وبلاگ لود نميشد ... فعلا ورداشتمش ... كسى هم كه چيزى نمينوشت anyway !

1:32 AM || ||

Saturday, April 05, 2003

آقاى گوگولى؟ ... خيلى دوست دارم ... به خدا همه تو تهران ميميرن برات ... بس كه نانازى ... شرمنده ميكنين، منم شما رو دوست دارم ... نه به خدا راست ميگما؟ اصلا الان نميدونين چقدر خوشحالم دارم باهاتون صحبت ميكنم، باورم نميشه، هميشه آرزوم بوده ... قربون شما، لطف دارين ... قربونتون برم آقاى گوگولى ، ايشالا خودم فداتون بشم ... آقاى گوگولى؟ لطفا گوشى رو نگه دارين خاله ى عموى عمه ناتنى همسايه مونم اينجاست ميخواد باهاتون ضحبت كنه ... باشه عزيزم حتما ... سلام آقاى گوگولى .......... (تكرار)

6:11 PM || ||


الو ؟ ... بقرماييد ... الو؟صدامو دارين؟ ... بله عزيرم بفرماييد ... الو؟ الو؟ ممد بيا مثينكه گرفت. الو؟ ... جونم ما صداتونو داريم، خواهش ميكنم بفرماييد، به گوشيم .... الو؟ آقاى توكلى؟ ... بله جونم بفرماييد .... آقاى توكلى؟ الو؟ ...

تا حالا كسى تفنگ تلفنى اختراع كرده؟ به خدا بعضى وقتا خيلى به درد ميخوره ...

6:01 PM || ||


all those moments will be lost in time ... like tears in the rain
- Blade Runner, Vangelis playing in the background

12:16 AM || ||

Friday, April 04, 2003

اگه يه گزارش 40 صفحه اى رو ظرف 2 روز بنويسم ركورد مكورد نميشكنم؟

11:42 PM || ||


اين سايت IRMTV رو حتما ديدين... اگه نه يه سر برين ببينين ... يه ويديوى باحال داره از يك Rapper ايرونى به اسم امير ... انصافا هم rap نسبتا خوب ميخونه هم ويديوش باحاله (در مقايسه با استانداردهاى ويديو هاى ايرونى كه هنوز كه هنوزه در دهه هشتاد و تكنيكاى اون موقع درجا داريم ميزنيم. خلاصه Bombs Over Saddam رو حتما نگاه كنين.

2:43 AM || ||

Wednesday, April 02, 2003

ميدونستين كه تن تن در كنگو نسخه انگليسيش خيلى كميابه ؟ چون انگليسى ها به دليل اونچه نمادهاى نژادپرستى ميگفتن اين كتاب رو چاپ نكردند. خداييش هم خيلى چيزاى نژادپرستونه توش داره و سياه پوست هارو احمق جلوه داده. البته اين جزو اولين كتابهاى هرژه بود و هنوز خيلى جوان و بىتجربه بود. به نظر من احمقانه ترين داستان تن تن همينه ... خيلى بچگونه است ... بعدا بيشتر در اينباره مينويسم.

11:58 PM || ||


هدر هم خوب همه رو *** كرد! ممكنه جوكش لوس بوده ولى فلسفه جوك april fool's همينه كه همه رو خر كنى و باور كنن. من يكى كه باور كردم پس Hats off to hoder . امروز سر كار هم يه دروغ سيزده شاهكار ديدم... دوست دختر همكارم براش ايميل زده بود و نوشته بود كه جايى كه من كار ميكنم يه نفر بيمارى SARS گرفته (همون كه تازگى ها از چين شروع شده و داره اپيدمى ميشه و كانادا هم زياد شده) و خلاصه گفته اند كه بايد 2 هفته تو خونه قرنطينه بشى. خلاصه امشب اگه ميخواى بياى خونه و با من باشى تو هم بايستى دو هفته تو خونه با من قرنطينه باشى و بيرون نميتونى برى. يارو بدبخت هم كپ كرده بود و واقعا باورش شده بود ... بيچاره ... خلاصه خيلى باحال بود.

3:32 AM || ||

Tuesday, April 01, 2003

هدر هم كه به طرز مرموزى مثينكه وبلاگ نويسى رو گذاشته كنار. اگه خودش توضيح نده فكر كنم بساط Conspiracy Theory داغ بشه.

1:26 AM || ||

This page is powered by Blogger. Isn't yours?